وقتی رفیقم بی مقدمه به خواسته های سیری ناپذیر همسرش اشاره کرد پوزخندی زدم.کمی که او می دانست، من در آستانه ی افراط در یک رویارویی داغ با او بودم.چیزی که در پی داشت، یک شب وحشیانه ی شور و شوق بی حد و حصر بود که هر دوی ما را نفس نفس می زد و راضی می کرد.